آيا مي دانيد ضرب المثل چيست؟ ضرب المثل در لغت به معناي مثال زدن است. مردم در گفتگوهايشان براي اينكه منظور خود را بهتر بفهمانند، از ضرب المثل ها استفاده مي كنند. ضرب المثل مي  تواند يك بيت شعر يا فقط يك مصراع شعر يا جمله اي معروف باشد.مثلاً وقتي كسي مي گويد:« دو مار از يك سوراخ در نميآيد كه يكيش تركي بخواند يكيش فارسي»، منظورش اينست كه فرزندان يك پدر و مادر برابرند و بر يكديگر برتري ندارند. يا وقتي مي خواهند بگويند كاري خيلي بد بوده و مورد تأييد هيچكس نيست ، مي گويند :« سگ از جاش پا مي شود ، بد مي گويد يا تف و لعنت مي كند.»

به اين ضرب المثل ها توجه كنيد:

*آسوده كسي كه خر ندارد              از كاه و جوش خبر ندارد

*پاي در زنجير پيش دوستان          به كه با بيگانگان در بوستان

*گر صبر كني ز غوره حلوا سازي

* هرچه كه عوض داره گله نداره

*نردبان پله پله

*يك دست صدا ندارد.

*گوشواره عزيز است، گوش عزيزتر.

* گرگ در لباس ميش.

*كس نخارد پشت من       جز ناخن انگشت من.

* دوست آنست كه بگرياند، دشمن آنست كه بخنداند.

*عقلش به چشمش است.

در باره ي هركدام از اين ضرب المثل ها فكر كنيد و ببينيد از هر كدام چه برداشتي مي كنيد؟ به نظر شما هر يك از اين سخنان در چه موردي به كار ميروند؟ آيا مي دانيد بعضي از اين ضرب المثلها قسمتي از سخنان و اشعار بزرگاني چون  حافظ ، سعدي ، مولوي، نظامي و...است؟

آب از سرچشمه گل آلود است

آب پاکي روي دستش ريخت

آبشان از يک جوي نمي رود

آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند

آب حيات نوشيد

آب زير کاه

آتش بيار معرکه

آش شله قلمکار

آفتابي شد

آنجا که عيان است چه حاجت به بيان است

ارنعود

از آسمان افتاد

آنکه شتر را به پشت بام برد خودش بايد پايين بياورد

از بيخ عرب شد

از پشت خنجر زد

احساس بالاتر از دليل است

از خجالت آب شد

از دماغ فيل افتاد

از ترس عقرب جراره به مار غاشيه پناه مي برد

از کوره در رفت

از کيسه خليفه مي بخشد

از ريش به سبيل پيوند مي کند

اشرف خر

اشک تمساح

اگر براي من آب نداشته باشد، براي تو نان که دارد

الکي

المفلس في امان الله

امامزاده اي است که با هم ساختيم

ايراد بني اسراييلي

اين به آن در

اين شتري است که در خانه همه کس مي خوابد

اين طفل يکشبه ره يکساله مي رود

با آب حمام دوست مي گيرد

باج سبيل

باد آورده را باد مي برد

باد صرصر

بادنجان دور قاب چين

با سلام و صلوات

باش تا صبح دولتت بدمد

با همه بله، با من هم بله

برعکس نهند نام زنگي کافور

برج زهرمار

بالاتر از سياهي رنگي نيست

به خاک سياه نشاندن

برو آنجا که عرب ني انداخت

بز بياري

بره کشان است

بر قوزک پايش لعنت

بعد از سي سال نوروز به شنبه افتاد

بز اخفش

سايه تان از سر ما کم نشود

سبزي پاک کردن

سبيلش آويزان شد

سبيلش را چرب کرد

ستون به ستون فرج است

ستون پنجم

سد سکندر باش

سر و کيسه کردن

سرم را بشکن، نرخم را نشکن

سر و گوش آب دادن

سنگ کسي را به سينه زدن

سگ نازي آباد